پاورپوینت تحلیل و بررسی موزه گوگن هایم، بیلبائو اسپانیا
بخشی از مطلب
گهری محل موزه بیلبائو رادر یکی از "تقاطع"های شهری برگزید. ناحیه ای صنعتی
و متروک، که در امتداد ساحل رودخانه گسترش یافته است و رمپ پل از روی آن
عبور می نماید، جایی که در مرکز توسعه جدید منطقه قرار دارد. اتصال زنجیره ی
مکانیکی حجم هایی که یکی در دیگری می آمیزد، خط اصلی طرح را تشکیل داده
است. آفرینش میدانی که نه فقط پذیرای محل فروش بلیط موزه می باشد، بلکه
همچنین، دربردارندهی رستوران ها، فروشگاه ها و یک تالار سخنرانی کوچک است.
نتیجه، مجموعه ای است که مجتمع را به شهر پیوند می دهد و در مجاورت اسکله ی
ساحلی: در افق دید سرنشینان هزاران خودروئی که همه روزه از روی پل عبور
رودخانه ی نوریون عبور می نمایند، چشم اندازی پلاستیکی پدید می آید که هرگز
قبلاًً تجربه نشده است.
در فضای داخلی ارتفاع پنجاه متری هال، شرایط لازم را برای نصب تاسیسات بزرگ
فراهم نموده است(30-1)، ضمن این که گالری های ترازهای سه گانه ی بالکن،
آسانسور بسیار حجیم و فضاهای متنوع نمایشگاهی را آزاد می سازد. دفاتر
اداری، انبارها و سایر سرویس های خدماتی، در ادامه، به حجم طویل و قوسی
شکل، به ارتفاع 30متر و درازای 100متر ملحق می گردند، که به زیر پل نفوذ
نموده است. گهری، با تدبیر اسکیس ها و طرح های پیاپی، مصالح را فرم می دهد و
بر تورفتگی و برآمدگی ها مورد بررسی قرار میدهد. با ایجاد یک مدل ارضاء
کننده، می تواند آن را در کامپیوتر ذخیره نماید، تا بدین وسیله، مدلی جدید
خلق نماید و مبنایی برای هزاران اصلاح و تغییر دیگر پدیدآورد.
یعنی توجه به بازیافت، بازسازی و استفاده مجدد از هرآنچه که مواد دورریز و
ضایعات محسوب می گردد. بخش دوم، با سر فصل فضاسازی، می توانست به شکل گیری
فضاهای عمومی تخصیص یابد، زیرا معمار، پتانسیل های نهفته در موقعیت ساختمان
ها را مورد شناسائی قرار می دهد؛ مجموعه ای از اقدامات عملی، که در مرکز
فعالیت های او قرار دارند، کانونی را پدید می آورند که غالباً جایگاه
قطعات هنری نوین است.
بخش سوم، با تمرکز بر روی طرح ادگمار، به "قسمت های تقسیم شده ی ساختمان" و
دست افشانی ها و پایکوبی های معماری توجه داده است. جداسازی ها، که به
عملیات جراحی تشبیه گردیده اند، نه فقط به زایش مشخصه های اصلی و فضایی می
انجامند، که در بردارنده نتایج پلاستیکی اند.
سرفصل بخش چهارم، طبعاً می بایستی آمیختگی نامیده می شد. و چنان که اخیراً
ملاحظه گردید، به وضوح، فقط به مکاشفه ی احساس مجسمه سازی، به معماری مبدل
می گردد، و بالعکس. آمیختگی، زیرا هنرهای مجسمه سازی و معماری درهم می
آمیرند، و هماهنگی بیرون و درون ، فضاها و حجم ها، اتمسفر و مواد، چنان است
که گویی کنسرت اجرا می کنند.
نیل به آمیختگی تام، و شکوفایی آثاری آنچنان بزرگ، براساس بررسی های دقیق
عملی و منطقی، برنامه ی طرح را به بخش های متفاوت تقسیم می نماید. اجزای
مختلف، در طی پیشرفت پروژه، به منظور برقراری بالاترین میزان تناسب، چه از
نظر موقعیت مکانی، و چه از نظر تاثیر متقابل برروی یکدیگر، دائماً در
حرکتند. پرداختن به ضرورت ها، بیش از تثبیت فرم های از پیش تعیین شده، به
انعطاف پذیری ذاتی روند عملیات اجرائی و پویای گفت و گوها با نیرو های
غیرحاضر در مرحله مطالعات( نظیر کارفرما، شهرداری و ...) می انجامد.
انعطاف در طرح، گهری را از انجام اقدامات سازمان یافته و پلاستیک در زمان
مناسب، محروم نمی سازد. نمونه بارز آن را می توان در تفاوت های "فضاهای
اصلی" و "فضاهای تکمیلی" مشاهده نمود.
لویی کان، از زنجیره های اصلی و تکمیلی، در فرم های بسته و فشرده، غالباً
نوعی سلسله مراتب فضایی آفریده است، حال آن که گهری، اساساً به پیوند های
تشریفاتی بی علاقه است، و با تفاوت ها، رفتاری واژگونه دارد. قسمت های پایه
ای طرح را اغلب در مسیرهای مستقیم می گنجاند، و در بیرون، به آزادسازی
تمامی سیستم های تکمیلی می پردازد.
و......