پاورپوینت بررسی معماری آمفی تئاتر ، نمونه موردی آمفی تئاتر ایرانی و خارجی
تئاتر به خاطر طبیعت نقادانه اش ظالمان مستبد را خوش نمی آید، از سویی
آنان خود چندان گرفتار تاخت و تاز و حفظ بقای خود بودند، که حتی مجال
پرداختن به یک نمایش رسمی و دولتی را نمی داشتند.
هنر همواره در مجامعی رشد می کند که دارای ثباتی دراز مدت باشند، زیرا هنر
نیز همچون علم نتیجه کار گروهی و انتقال تجربه ها و دستاوردها از گروهی به
گروه دیگر است. حکومت های ایرانی همواره پس از رسیدن به قدرت همه
دستاوردهای پیش از خود را از میان برداشته و سازمان دیگری را پی ریزی می
کردند. در چنین شرایطی سنت های جدید نمایشی تنها به صورت نمایش های آئینی و
بومی که ریشه در اعماق فرهنگ جامعه دارد به جا می ماند و هرگونه نوآوری با
مقاومتی جدی رو به رو می شود. بنابراین نمایشگران آزاد و حرفه ای، اگر
وجود داشته باشند، برای جلب تماشاگر ناچار به دلقکی و مسخرگی روی می آورند،
در نتیجه مهر بی ارزشی می خورند. چون بی ارزشند، از حلقه فرهیختگان جامعه
دور می افتند و چون مطرود و مکروهند عوامانه و گمنام می مانند.
نمایش هنگامی در میان توده های مردم رواج می یابد که بتواند خواسته ها و
آمال آنها را منعکس کند و چون اجازه این کار را ندارند توده مردم نیز
گرایشی بدان نشان نمی دهند و حمایت خود را از آن سلب می کند.
گزارشگران و مورخان نیز در آثار خود اعتنایی به نقل آن نمی کنند و از این
رو است که آثار نمایش گذشته ما در جایی ثبت نشده و عموماً سینه به سینه و
به عنوان نمایش های عامیانه به دوران ما رسیده است.
اگر باور کنیم که هیچ جامعه ای بی نیاز از نمایش نیست در این صورت می توان
تصور کرد که این نیاز از طریق انواع آئین های مذهبی، تعزیه، نقالی، نمایش
های عروسکی، روحوضی شاهنامه خوانی، بازی های قهوه خانه ای و انواع ورزش های
نمایشی برآورده می شده و نیز گاه به نمایش های خلوت دربارها و خانه های
اشراف، توسط گروههای کوچک و گمنام محدود می گردیده است.
با رواج سفرهای خواص به غرب و ورود فرهنگ غرب به ایران روشنفکران ایرانی با
قالب های نمایشی رایج در غرب آشنایی یافته و دست به قلم بردند تا بدین
وسیله ذهن جامعه ایرانی را به مسائل جدید آشنا کنند. اصلاحات میرزا تقی خان
امیرکبیر تأسیس دارالفنون، تبلیغات دامنه دار سید جمال الدین اسدآبادی بر
ضد استبداد و لزوم اصلاحات، افکار مردم ایران را بیدار کرد. چاپ چندین
روزنامه، درج اخبار فعالیت های فرهنگی در غرب ترجمه مقالات و نمایشنامه های
میرزا فتحعلی آخوندزاده رسالات و اشعار میرزا آقا خان کرمانی و کتابهای
حاج میرزا عبدالرحیم طالبی که اصول علمی و اجتماعی را به زبان ساده بیان می
کردند، تکان های شدیدی بر افکار ایرانی وارد آورد و همراه با حوادث دیگر
تاریخی انقلاب مشروطیت را پی افکند. اما فرهیختگان ایرانی همزمان با آشنایی
با اندیشه های جدید غربی رفته رفته خود شیفته فرهنگ غرب شدند. این شیفتگی،
و نه شناخت نسبی، قدرت ارزیابی آنان را فلج کرد و اغتشاشی بوجود آورد که
در همه زمینه ها به صورت تقلید کورکورانه از غرب ظاهر شد. در زمینه نمایش
بزودی تعزیه کاربرد خود را به عنوان یک نمایش فرهنگی و تربیتی از دست داد و
پس از سقوط قاجاریه، به خاطر ضدیت حکومت جدید با مذهب، تقریباً ممنوع شد.
گروههای نمایشی دیگر از جمله نقالان، خیمه شب بازان، معرکه گیران،
نمایشگران روحوضی و غیره چون قادر به انطباق با جامع بیدار شده ایران
نبودند و نیز اجازه انعکاس حقایق موجود را نداشتند از رواج افتادند. اگر
امروز چیزی از این نمایش های سنتی در گوشه و کنار به چشم می خورد، در واقع
موجودیت کم توانی است که انگیزه ها و منابع حیاتی خود را از دست داده است.
از آن پس تئاتر در ایران به صورتی پراکنده و به مقتضای زمان، از هر چمن گلی
چیده و هرگز جز در داخل کلاس دانشگاهها و در میان جزوه های درسی دانشجویان
همچون فعالیت سازمان یافته و منضبطی معرفی نشده است.
اگر چه گروههای فراوانی تشکیل شده اند و صاحبنظران صالحی یک چند در راه
ارائه تئاتری سالم، اصیل و سرزنده، براساس الگوهای غربی گام برداشته اند
اما قادر نشدند در میان توده های وسیع جای پایی باز کنند و تئاتر حرفه ای
را در سطح جامعه بدل به یک نهاد فرهنگی سازند. بر این عدم اقبال علل چندی
را می توان برشمرد: نخست آنکه تئاتر غرب تاریخ دراز و پر فراز و نشیبی را
پشت سر نهاده و پا به پای تمدن غرب راه پیموده و به پایه امروز خود رسیده
است. پس برای استقرار چنان سنت محکمی چهل سال و پنجاه سال زمان زیادی نیست.
دوم آنکه غالب پیشروان تئاتر در ایران شناخت وسیعی از جامعه خود نداشتند و
کسانی که بعدها از پی آنها رفتند پر شتاب و بدون دریافت روشنی از سنت
موجود در نمایش ایرانی به کار پرداختند. نکته سوم که شاید از همه مهمتر
باشد اینکه تئاتر نوین همچون نهادی ادبی به ایران معرفی شد. در نمایشنامه
های اولیه ایرانی ترجمه یا اقتباس، شیوه های غربی در بازیگری، لباس، دکور و
حتی ترتیب جایگاه تماشاگران نیز اتخاذ شد، باید دانست که اولاً تئاتر یک
متن ادبی نیست. تئاتر تنها در صحنه و در مقابل تماشاگران تئاتر است و در
بیرون از این دایره تنها متنی ادبی است که جزئی از تاریخ ادبیات محسوب می
شود. ثانیاً نویسندگان نمایشنامه ها معمولاً از دل گروههای موجود نمایشی
برمی خیزند، یا به استخدام آنها در می آیند پس سنت نمایش نامه نویسی جدا از
محل اجرا، بازیگران، طراحان، روابط حرفه ای میان افراد گروه و روابط منطقی
میان بازیگر و نویسنده و تماشاگر نیست. سنت نمایش از قراردادهای نمایشی و
الگوهای ارتباطی در میان گروه نمایشگر و تماشاگران بوجود می آید و نه از یک
متن ادبی.
هدف از این گفته ها، پرداختن به شیوه های ورود فرهنگ غرب به ایران یا
انتقاد از پیشگامان تئاتر نوین ایران نیست. (زیرا همین کوشش ها نیز جای
قدردانی بسیار دارد)، بلکه کسب روشهایی است که به رشد و اعتلاء هنر تئاتر
یاری رسانند. از جمله ایجاد مراکز نمایشی (سالن های تئاتر) در ابعاد
گوناگون و با امکانات متعدد، برای:
1- آموزش تئاتر به علاقمندان آن.
2- پرورش بازیگر حرفه ای.
3- ایجاد گروههای حرفه ای.